حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

مکاشفه عهد جدید یوحنا


1 این کتاب از رویدادهای آینده پرده برمیدارد، رویدادهایی که به زودی رخ خواهد داد. خدا به مسیح اجازه داد تا این وقایع را در یک رؤیا بر خادم خود »یوحنا« آشکار سازد. آنگاه فرشتهای آمد و معنی آن را برای او بازگو کرد. ﴿2 ﴾یوحنا نیز متام سخنان خدا و عیسی مسیح و هر آنچه را که خود دید و شنید، به نگارش درآورد. ﴿3 ﴾خوشا بحال کسی که این پیشگوییها را برای دیگران بخواند؛ و خوشا بحال آنان که به آن گوش فرا دهند، زیرا زمان وقوع این رویدادها چندان دور نیست. ﴿4 ﴾از طرف یوحنا، به هفت کلیسا در ایالت آسیا. فیض و آرامش بر شام باد، از جانب پروردگاری که هست و بود و خواهد آمد، و از جانب روح هفتگانۀ خدا که در پیشگاه تخت الهی است، ﴿5 ﴾و از جانب عیسی مسیح که متام حقیقت را بطور کامل بر ما آشکار میفرماید. مسیح نخستین کسی است که پس از مرگ زنده شد و هرگز نخواهد مرد، و برتر از متام پادشاهان این جهان است. سپاس و ستایش بر او که ما را محبت میمناید و با خون خود ما را شست و از گناهامنان طاهر ساخت؛ ﴿6 ﴾او ما را در ملکوت و سلطنت خود، به مقام کاهن منصوب کرده تا خدا یعنی پدر او را خدمت مناییم. پاینده باد عظمت

و سلطنت او! آمین. ﴿7 ﴾بنگرید! او سوار بر ابرها میآید. هر چشمی او را خواهد دید؛ حتی آنانی که به پهلوی او نیزه زدند، او را خواهند دید؛ و متام قومهای جهان از شدت وحشت و اندوه خواهند گریست. بلی، آمین! بگذار چنین باشد. ﴿8 ﴾خدا میفرماید: »من الف و یا هستم. من ابتدا و انتها هستم.« این را خداوندی میفرماید که صاحب متام قدرتهاست، و هست و بود و باز خواهد آمد. مسیح بر یوحنا آشکار میشود ﴿9 ﴾من، یوحنا، که این نامه را برای شام مینویسم، مانند شام در راه خداوند رنج میکشم. اما او به ما صرب و تحمل عطا کرده و ما را در ملکوت خود سهیم منوده است. من بعلت اعالم پیغام انجیل و بشارت دربارۀ مسیح، به جزیرۀ پطموس تبعید شدم. ﴿10 ﴾روزی، در روز خداوند، در حال عبادت بودم که روح خدا مرا فرو گرفت. ناگهان از پشت رس خود، صدایی بلند همچون صدای شیپور شنیدم، ﴿11 ﴾که میگفت: »من الف و یا هستم. من ابتدا و انتها هستم. هر چه میبینی، در نامهای بنویس و آن را برای هفت کلیسا بفرست، یعنی برای کلیساهای اَفَ ُسس، اِزمیر، پرغامه، طیاتیرا، سارد، فیالدلفیه و الئودیکیه.« ﴿12 ﴾هنگامی که برگشتم تا کسی را که با من سخن میگفت ببینم، در پشت رس خود هفت شمعدان طال دیدم. ﴿13 ﴾در میان شمعدانها، انسانی دیدم شبیه عیسی مسیح که ردایی بلند بر تن داشت و کمربندی طالیی دور سینهاش بود. ﴿14 ﴾رس و موی او سفید بود چون برف و پشم، و چشامنش تیز و نافذ بود همچون شعلههای آتش. ﴿15 ﴾پایهای او میدرخشید، مانند مسی که در آتش صیقل داده باشند. صدای او مثل آبشار طنینافکن بود. ﴿16 ﴾در دست راست او، هفت ستاره بود، و شمشیر دو دم تیزی هم در دهانش قرار داشت. صورت او همچون خورشید نیمروز میدرخشید. ﴿17 ﴾و ﴿18 ﴾وقتی چشمم به او فتاد، مانند مرده جلو پای او افتادم. اما او دست راست خود را بر من گذاشت و فرمود: »نرتس! من ابتدا و انتها هستم! من ُ زنده بودم و مردم، و حال تا به ابد زندهام، و کلیدهای مرگ و عامل مردگان را در

دست دارم. ﴿19 ﴾آنچه را دیدی و آنچه را که نشان خواهم داد، همه را بنویس. ﴿20 ﴾معنی هفت ستارهای که در دست راست من دیدی و همچنین هفت شمعدان طال اینست: هفت ستاره، رهربان هفت کلیسا هستند، و هفت شمعدان، خود هفت کلیسا میباشند.« پیام مسیح به کلیسای بیمحبت 2 »این پیغام را برای رهرب کلیسای اَفَ ُسس بنویس و به او چنین بگو: »آنکه در میان کلیساها قدم میزند و رهربان کلیساها را در دست راست خود نگاه میدارد، این پیغام را برای تو دارد: ﴿2 ﴾از اعامل نیک و زحامت و صرب تو آگاهم. میدانم که از هیچ گناهی در میان اعضای خود چشمپوشی منیکنی و ادعای کسانی را که میگویند فرستادۀ خدایند، به دقت سنجیدهای و پی بردهای که دروغ میگویند. ﴿3 ﴾تو بخاطر من رنج و زحمت کشیدهای و مقاومت کردهای. ﴿4« ﴾با اینحال، ایرادی در تو میبینم: تو مرا مثل اول دوست نداری! ﴿5 ﴾پس به یاد آور از کجا سقوط کردهای؛ و توبه کن و به جایی که اول بودی، بازگرد. وگرنه خواهم آمد و شمعدان تو را از میان کلیساها بر خواهم داشت. ﴿6« ﴾اما نکتۀ خوبی در تو هست: تو نیز مانند من از رفتار "نقوالویها" متنفر هستی. ﴿7« ﴾هر که این را میشنود، خوب توجه کند که روح خدا به کلیساها چه میگوید: به کسی که پیروز شود، اجازه خواهم داد از میوۀ درخت زندگانی که در باغ خداست بخورد.« پیام مسیح به کلیسای زحمت دیده ﴿8« ﴾این پیغام را برای رهرب کلیسای ازمیر بنویس و به او چنین بگو: »این پیغام کسی است که اول و آخر است و مرد و پس از آن زنده شد:

﴿9 ﴾میدانم که در راه من تا چه حد متحمل رنج و زحمت شدهای. همچنین میدانم که چقدر تنگدست و فقیری؛ اما در عوض از ثروت آسامنی برخورداری. از کفرهایی که مخالفانت میگویند نیز باخربم. ایشان میگویند که یهودی و فرزندان خدا هستند؛ اما نیستند، زیرا پیروان شیطان میباشند. ﴿10 ﴾از زحامت و مشکالتی که در پیش داری، نرتس! بزودی شیطان بعضی از شام را به زندان خواهد افکند تا شام را بیازماید. شام به مدت ده روز آزار و زحمت خواهید دید، اما تا پای مرگ وفادار مبانید تا تاج زندگی جاوید را بر رس شام بگذارم. ﴿11« ﴾هر که این را میشنود، خوب توجه کند که روح خدا به کلیساها چه میگوید: هر که پیروز شود، از مرگ دوم آسیبی نخواهد دید.«

مکاشفه ۱


۱مکاشفه عیسی مسیح که خدا به او داد تا اموری را که می‌باید زود واقع شود، برغلامان خود ظاهر سازد و بوسیله فرشته خودفرستاده، آن را ظاهر نمود بر غلام خود یوحنا،۲که گواهی داد به کلام خدا و به شهادت عیسی مسیح در اموری که دیده بود.۳خوشابحال کسی‌که می‌خواند و آنانی که می‌شنوند کلام این نبوت را، و آنچه در این مکتوب است نگاه می‌دارند، چونکه وقت نزدیک است.۴یوحنا، به هفت کلیسایی که در آسیا هستند.۵و از عیسی مسیح که شاهد امین ونخست زاده از مردگان و رئیس پادشاهان جهان است. مر او را که ما را محبت می‌نماید و ما را ازگناهان ما به خون خود شست،۶و ما را نزد خدا وپدر خود پادشاهان و کهنه ساخت، او را جلال وتوانایی باد تا ابدالاباد. آمین.۷اینک با ابرها می‌آید و هر چشمی او راخواهد دید و آنانی که او را نیزه زدند و تمامی امت های جهان برای وی خواهند نالید. بلی!۸«من هستم الف و یا، اول و آخر، » می‌گویدآن خداوند خدا که هست و بود و می‌آید، قادرعلی الاطلاق.۹من یوحنا که برادر شما و شریک در مصیبت و ملکوت و صبر در عیسی مسیح هستم، بجهت کلام خدا و شهادت عیسی مسیح در جزیره‌ای مسمی به پطمس شدم.۱۰و در روز خداوند درروح شدم و از عقب خود آوازی بلند چون صدای صور شنیدم،۱۱که می‌گفت: «من الف و یاو اول و آخر هستم. آنچه می‌بینی در کتابی بنویس و آن را به هفت کلیسایی که در آسیاهستند، یعنی به افسس و اسمیرنا و پرغامس وطیاتیرا و ساردس و فیلادلفیه و لائودکیه بفرست.»۱۲پس رو برگردانیدم تا آن آوازی را که با من تکلم می‌نمود بنگرم؛ و چون رو گردانیدم، هفت چراغدان طلا دیدم،۱۳و در میان هفت چراغدان، شبیه پسر انسان را که ردای بلند در بر داشت و برسینه وی کمربندی طلا بسته بود،۱۴و سر و موی او سفید چون پشم، مثل برف سفید بود و چشمان او مثل شعله آتش،۱۵و پایهایش مانند برنج صیقلی که در کوره تابیده شود، و آواز او مثل صدای آبهای بسیار؛۱۶و در دست راست خود هفت ستاره داشت و از دهانش شمشیری دودمه تیز بیرون می‌آمد و چهره‌اش چون آفتاب بود که در قوتش می‌تابد.۱۷و چون او را دیدم، مثل مرده پیش پایهایش افتادم و دست راست خود را بر من نهاده، گفت: «ترسان مباش! من هستم اول و آخر و زنده؛۱۸ومرده شدم و اینک تا ابدالاباد زنده هستم وکلیدهای موت و عالم اموات نزد من است.۱۹پس بنویس چیزهایی را که دیدی و چیزهایی که هستند و چیزهایی را که بعد از این خواهند شد،سر هفت ستاره‌ای را که در دست راست من دیدی و هفت چراغدان طلا را. اما هفت ستاره، فرشتگان هفت کلیسا هستند و هفت چراغدان، هفت کلیسا می‌باشند.۲۰سر هفت ستاره‌ای را که در دست راست من دیدی و هفت چراغدان طلا را. اما هفت ستاره، فرشتگان هفت کلیسا هستند و هفت چراغدان، هفت کلیسا می‌باشند.

رومیان ۷



ای برادران آیا نمی دانید (زیرا که با عارفین شریعت سخن می‌گویم ) که مادامی که انسان زنده است، شریعت بر وی حکمرانی دارد؟۲زیرا زن منکوحه برحسب شریعت به شوهرزنده بسته است، اما هرگاه شوهرش بمیرد، ازشریعت شوهرش آزاد شود.۳پس مادامی که شوهرش حیات دارد، اگر به مرد دیگر پیوندد، زانیه خوانده می‌شود. لکن هرگاه شوهرش بمیرد، از آن شریعت آزاد است که اگر به شوهری دیگرداده شود، زانیه نباشد.۴بنابراین، ای برادران من، شما نیز بوساطت جسد مسیح برای شریعت مرده شدید تا خود رابه دیگری پیوندید، یعنی با او که از مردگان برخاست، تا بجهت خدا ثمر آوریم.۵زیرا وقتی که در جسم بودیم، هوسهای گناهانی که ازشریعت بود، در اعضای ما عمل می‌کرد تا بجهت موت ثمر آوریم.۶اما الحال چون برای آن چیزی که در آن بسته بودیم مردیم، از شریعت آزاد شدیم، بحدی که در تازگی روح بندگی می‌کنیم نه در کهنگی حرف.۷پس چه گوییم؟ آیا شریعت گناه است؟ حاشا! بلکه گناه را جز به شریعت ندانستیم. زیراکه شهوت را نمی دانستم، اگر شریعت نمی گفت که طمع مورز.۸لکن گناه از حکم فرصت جسته، هر قسم طمع را در من پدید آورد، زیرا بدون شریعت گناه مرده است.۹و من از قبل بدون شریعت زنده می‌بودم؛ لکن چون حکم آمد، گناه زنده گشت و من مردم.۱۰و آن حکمی که برای حیات بود، همان مرا باعث موت گردید.۱۱زیراگناه از حکم فرصت یافته، مرا فریب داد و به آن مرا کشت.۱۲خلاصه شریعت مقدس است و حکم مقدس و عادل و نیکو.۱۳پس آیا نیکویی برای من موت گردید؟ حاشا! بلکه گناه، تا گناه بودنش ظاهر شود. بوسیله نیکویی برای من باعث مرگ شد تا آنکه گناه به‌سبب حکم بغایت خبیث شود.۱۴زیرا می‌دانیم که شریعت روحانی است، لکن من جسمانی و زیر گناه فروخته شده هستم،۱۵که آنچه می‌کنم نمی دانم زیرا آنچه می‌خواهم نمی کنم بلکه کاری را که از آن نفرت دارم بجامی آورم.۱۶پس هرگاه کاری را که نمی خواهم به‌جا می‌آورم، شریعت را تصدیق می‌کنم که نیکوست.۱۷و الحال من دیگر فاعل آن نیستم بلکه آن گناهی که در من ساکن است.۱۸زیرامی دانم که در من یعنی در جسدم هیچ نیکویی ساکن نیست، زیرا که اراده در من حاضر است اماصورت نیکو کردن نی.۱۹زیرا آن نیکویی را که می‌خواهم نمی کنم، بلکه بدی را که نمی خواهم می‌کنم.۲۰پس چون آنچه را نمی خواهم می‌کنم، من دیگر فاعل آن نیستم بلکه گناه که در من ساکن است.۲۱لهذا این شریعت را می‌یابم که وقتی که می‌خواهم نیکویی کنم بدی نزد من حاضر است.۲۲زیرا برحسب انسانیت باطنی به شریعت خداخشنودم.۲۳لکن شریعتی دیگر در اعضای خودمی بینم که با شریعت ذهن من منازعه می‌کند و مرااسیر می‌سازد به آن شریعت گناه که در اعضای من است.۲۴وای بر من که مرد شقی‌ای هستم! کیست که مرا از جسم این موت رهایی بخشد؟خدا راشکر می‌کنم بوساطت خداوند ما عیسی مسیح. خلاصه اینکه من به ذهن خود شریعت خدا رابندگی می‌کنم و اما به جسم خود شریعت گناه را.۲۵خدا راشکر می‌کنم بوساطت خداوند ما عیسی مسیح. خلاصه اینکه من به ذهن خود شریعت خدا رابندگی می‌کنم و اما به جسم خود شریعت گناه را.

اعمال رسولان ۱


۱صحیفه اول را انشا نمودم، ای تیوفلس، درباره همه اموری که عیسی به عمل نمودن و تعلیم دادن آنها شروع کرد.۲تا آن روزی که رسولان برگزیده خود را به روح‌القدس حکم کرده، بالا برده شد.۳که بدیشان نیز بعد از زحمت کشیدن خود، خویشتن را زنده ظاهر کرد به دلیلهای بسیار که در مدت چهل روز بر ایشان ظاهر می‌شد و درباره امور ملکوت خدا سخن می‌گفت.۴و چون با ایشان جمع شد، ایشان راقدغن فرمود که «از اورشلیم جدا مشوید، بلکه منتظر آن وعده پدر باشید که از من شنیده‌اید.۵زیرا که یحیی به آب تعمید می‌داد، لیکن شمابعد از اندک ایامی، به روح‌القدس تعمید خواهیدیافت.»۶پس آنانی که جمع بودند، از او سوال نموده، گفتند: «خداوندا آیا در این وقت ملکوت را براسرائیل باز برقرار خواهی داشت؟»۷بدیشان گفت: «از شما نیست که زمانها و اوقاتی را که پدردر قدرت خود نگاه داشته است بدانید.۸لیکن چون روح‌القدس بر شما می‌آید، قوت خواهیدیافت و شاهدان من خواهید بود، در اورشلیم وتمامی یهودیه و سامره و تا اقصای جهان.»۹و چون این را گفت، وقتی که ایشان همی نگریستند، بالا برده شد و ابری او را از چشمان ایشان در ربود.۱۰و چون به سوی آسمان چشم دوخته می‌بودند، هنگامی که او می‌رفت، ناگاه دومرد سفیدپوش نزد ایشان ایستاده،۱۱گفتند: «ای مردان جلیلی چرا ایستاده، به سوی آسمان نگرانید؟ همین عیسی که از نزد شما به آسمان بالابرده شد، باز خواهد آمد به همین طوری که او رابه سوی آسمان روانه دیدید.»۱۲آنگاه به اورشلیم مراجعت کردند، از کوه مسمی به زیتون که نزدیک به اورشلیم به مسافت سفر یک روز سبت است.۱۳و چون داخل شدند، به بالاخانه‌ای برآمدند که در آنجا پطرس و یوحناو یعقوب و اندریاس و فیلپس و توما و برتولما ومتی و یعقوب بن حلفی و شمعون غیور و یهودای برادر بعقوب مقیم بودند.۱۴و جمیع اینها با زنان و مریم مادر عیسی و برادران او به یکدل درعبادت و دعا مواظب می‌بودند.۱۵و در آن ایام، پطرس در میان برادران که عدد اسامی ایشان جمله قریب به صد و بیست بود برخاسته، گفت:۱۶«ای برادران، می‌بایست آن نوشته تمام شود که روح‌القدس از زبان داودپیش گفت درباره یهودا که راهنما شد برای آنانی که عیسی را گرفتند.۱۷که او با ما محسوب شده، نصیبی در این خدمت یافت.۱۸پس او از اجرت ظلم خود، زمینی خریده، به روی درافتاده، ازمیان پاره شد و تمامی امعایش ریخته گشت.۱۹وبر تمام سکنه اورشلیم معلوم گردید چنانکه آن زمین در لغت ایشان به حقل دما، یعنی زمین خون نامیده شد.۲۰زیرا در کتاب زبور مکتوب است که خانه او خراب بشود و هیچ‌کس در آن مسکن نگیرد و نظارتش را دیگری ضبط نماید.۲۱الحال می‌باید از آن مردمانی که همراهان ما بودند، درتمام آن مدتی که عیسی خداوند با ما آمد و رفت می‌کرد،۲۲از زمان تعمید یحیی، تا روزی که ازنزد ما بالا برده شد، یکی از ایشان با ما شاهدبرخاستن او بشود.»۲۳آنگاه دو نفر یعنی یوسف مسمی به برسباکه به یوستس ملقب بود و متیاس را برپا داشتند،۲۴و دعا کرده، گفتند: «تو‌ای خداوند که عارف قلوب همه هستی، بنما کدام‌یک از این دو رابرگزیده‌ای۲۵تا قسمت این خدمت و رسالت رابیابد که یهودا از آن باز افتاده، به مکان خودپیوست.»پس قرعه به نام ایشان افکندند وقرعه به نام متیاس برآمد و او با یازده رسول محسوب گشت.۲۶پس قرعه به نام ایشان افکندند وقرعه به نام متیاس برآمد و او با یازده رسول محسوب گشت.

مرقس ۱۶


۱پس چون سبت گذشته بود، مریم مجدلیه و مریم مادر یعقوب و سالومه حنوط خریده، آمدند تا او را تدهین کنند.۲وصبح روز یکشنبه را بسیار زود وقت طلوع آفتاب بر سر قبر‌آمدند.۳و با یکدیگر می‌گفتند: «کیست که سنگ را برای ما از سر قبر بغلطاند؟»۴چون نگریستند، دیدند که سنگ غلطانیده شده است زیرا بسیار بزرگ بود.۵و چون به قبر درآمدند، جوانی را که جامه‌ای سفید دربرداشت بر جانب راست نشسته دیدند. پس متحیر شدند.۶اوبدیشان گفت: «ترسان مباشید! عیسی ناصری مصلوب را می‌طلبید؟ او برخاسته است! در اینجانیست. آن موضعی را که او را نهاده بودند، ملاحظه کنید.۷لیکن رفته، شاگردان او و پطرس را اطلاع دهید که پیش از شما به جلیل می‌رود. اورا در آنجا خواهید دید، چنانکه به شما فرموده بود.»۸پس بزودی بیرون شده از قبر گریختندزیرا لرزه و حیرت ایشان را فرو گرفته بود و به کسی هیچ نگفتند زیرا می‌ترسیدند.۹و صبحگاهان، روز اول هفته چون برخاسته بود، نخستین به مریم مجدلیه که از او هفت دیوبیرون کرده بود ظاهر شد.۱۰و او رفته اصحاب اورا که گریه و ماتم می‌کردند خبر داد.۱۱و ایشان چون شنیدند که زنده گشته و بدو ظاهر شده بود، باور نکردند.۱۲و بعد از آن به صورت دیگر به دو نفر ازایشان در هنگامی که به دهات می‌رفتند، هویداگردید.۱۳ایشان رفته، دیگران را خبر دادند، لیکن ایشان را نیز تصدیق ننمودند.۱۴و بعد از آن بدان یازده هنگامی که به غذانشسته بودند ظاهر شد و ایشان را به‌سبب بی‌ایمانی و سخت دلی ایشان توبیخ نمود زیرا به آنانی که او را برخاسته دیده بودند، تصدیق ننمودند.۱۵پس بدیشان گفت: «در تمام عالم بروید وجمیع خلایق را به انجیل موعظه کنید.۱۶هر‌که ایمان آورده، تعمید یابد نجات یابد و اما هر‌که ایمان نیاورد بر او حکم خواهد شد.۱۷و این آیات همراه ایمانداران خواهد بود که به نام من دیوها را بیرون کنند و به زبانهای تازه حرف زنند۱۸و مارها را بردارند و اگر زهر قاتلی بخورندضرری بدیشان نرساند و هرگاه دستها بر مریضان گذارند شفا خواهند یافت.»و خداوند بعد از آنکه به ایشان سخن گفته بود، به سوی آسمان مرتفع شده، به‌دست راست خدا بنشست.۱۹و خداوند بعد از آنکه به ایشان سخن گفته بود، به سوی آسمان مرتفع شده، به‌دست راست خدا بنشست.